🌸🌸🌸

بعد مدت هااا اومدم و گرد خاک نشسته بر وبلاگم رو پاک میکنم و همزمان به فکر اینم که از کجا شروع کنم به نوشتن🦥

خب خب...

اول ی سلام به وبلاگ کوچولوم و هرکسی که شاااید گذرش بیفته به اینجا😁حال و احوال؟؟

و بعد اینکه بعله! بالاخره ۳۰ ام دی ماه امتحاناتی که اون همه بخاطرشون غر زدم تموم شدن و من الان چند روزیه که اومدم خونه و این تعطیلات بین ترمی هم چند روز دیگه ادامه داره.

این مدت که خونه ام یا خوابم یا فیلم نگاه میکنم😂ولی دیگه میخوام تغییر رویه بدم حقیقتا اینجوری نمیشه:/

و خب دوران امتحانات برام سخت گذشت ولی مهم اینه گذشت!با توجه به شرایطی ک داشتم بازم نمره های خوبی گرفتم تا جایی که ثبت شدن برامون ولی نسبت به دو ترم قبل خیلییی راضی نبودم و قول دادم به خودم که ترم بعد بهتر عمل کنم^-^

یکی از چیزایی که باعث شده بود حالم خیلی خوب نباشه این بود که دوتا دوست به ظاهر صمیمی جوری خودشونو بهم نشون دادن که واقعا زبانم قاصره از بیان کاراشون:))اما خداروشکر الان بهترم و خودخوری ندارم و فراموششون کردم:)

و تنها چیزی که میتونم بگم اینه که حسادت چه میتونه بکنه با ی آدم:)))

و خب...تموم شدن برام...سخت بود ولی تموم شد.

تنها قسمت دردناکش این بود که چرا حتی یه عذرخواهی ساده ام بلد نیستن؟:)

چون من واقعا عذرخواهی برام سخت نیست و راحت میپذیرم که اشتباه کردم...

هی...

و خب به حدی حالم بد بود که اون روزی که آقای میم اومد بهم سربزنه توی پارک که نشسته بودیم همین طور از غصه اشکم میومد و اگه نبود که به حرفام گوش بده واقعا غمباد میگرفتم:)

و واقعا دیگه نمی تونم با کسی صمیمی بشم و بهش اعتماد کنم...همون دوری و دوستی بهتره مثل اینکه؛)

ناخودآگاه رفتم سمت درد و دل😂🦥هی...

خب بگذریمممم....

الان هوا برف و بارونی طوره خداروشکر 🥺و امیدوارم بدون خسارت به کسی کلی برف و بارون داشته باشیمم❄🌨☃️...

و خب شنیدم موقع بارون دعا قبوله پیش خدا:)...

خدایا میدونی ازت چی میخوام...و میدونی که اگه بشه چقد خوش حال میشیم:)و چقد جلو میفتیم...خدایا ما جز خودت نداریم کسیو...خودت پارتیمون باش:)دمت گرم...

خب خب...علاوه بر درد دل دعا هم کردم و 😂😁...دیگه چی؟اومم...

سخنی نیست دیگه😌😂جز اینکه خدایا شکرت...

امیدوارم باز بیام بنویسم و انقد تنبل دختر نباشم🙋🏻‍♀️