سلاممم به خودم و وبلاگم و هرکسی که گذرش میفته اینجا
بعد مدت ها اومدم که بنویسم اونم با کامپیوتر.چون من همیشه با گوشی مینویسم و خب الان حسش متفاوته و فکر کنم بیشتر دوسش دارممخصوصا اونجا که نوشته گنجاندن خندانک:)
خب از امتحانا شروع میکنم:)
دوران ب شدت سختی بود و خب من تنها نیستم خیلی ها اذیت میشن این دوران.نسکافه و قهوه و شب بیداری وشبی نیم ساعت خوابیدنا و 800 اسلاید رو برای اولین بار خوندن اونم دقیقا یک روز قبل امتحان رو میتونم از تجربه های جان کاه این دوره نام ببرم
واقعا نابود شدم.کلی جوش زده بودم و زیر چشمام سیااه و داشتم از کم خوابی میمردم
از اونجایی که ترم چهار پرستاری واقعا سخته و حجم درس ها وحشتناکه این 20 روز حقیقتا خیلی فشرده بود.اما شیرین بود.از چه جهت؟از این جهت که قبل از فرجه ها اتاقم رو تو خوابگاه عوض کردم.اون دو نفری که یکیش دوست صمیمی خودم بود و باهم دیگه روزگارم رو تلخ کرده بودن تو اون اتاق بودن و به محض اینکه امکانش فراهم شد جا به جا شدم.رفتم پیش هم کلاسی های خودم و چقد بهم خوش گذشت:)درسته امتحان داشتیم ولی باعث شدن برام اسون بگذره.گریه همدیگه رو بخاطر سختی امتحانا و فشاری که بود دیذیم خنده همو دیدیم شب هایی که فشار رومون بود غذا سفارش میدادیم و دور هم مینشستیم قرار میذاشتیم شب ها ساعت 12 جمع شیم تو اتاق چیپس و ماست بخوریم درس هارو تا صبح باهم میخوندیم به همدیگه روحیه میدادیم و واقعا فهمیدم چقد بد بود که خودمو به یه نفر محدود کرده بودم و همون ادم جواب تمام خوبی هامو با بدی داد.نمیگم با این بچه ها بحثی نداریم ولی اخرش برمیگردیم به هم.کینه نمیگیریم از هم مثل خانواده ایم.به هرحال امتحانا هم تموم شد و نمرات هم اومد.از نتیجه بسیار راضی بودمخداروشکر رتبه این ترمم هم یک شد با معدل نوزده و نه صدم.
این ترم هم سه نفر انتقالی گرفتن و نسبت ب ترم یک تعدادمون خیلییی کم شده.و خب یکیشون یک سال مرخصی گرفت چون قراره مامان بشههه و نی نیش شهریور دنیا میاد
بعد امتحانا اومدم خونه و تا الان برنامه به خواب و سریال بودهقشنگ تلافی امتحانا رو دراوردم.طبق معمول سریال کره ای نگاه کردم.دونده دوست داشتنی که خیلییی کیووت بود ولی امان از ملکه اشک ها:)چقدر من اشکک ریختممم سر این سریال
بعله من از اون دست ادمام که موقع فیلم دیدن با کوچیکترین صحنه احساسی گوله گوله اشک میریزم
اما سریال به ارامی ذوبم کن منو خیلی جذب خودش نکرد و از قسمت 5 به بعد نگاه نکردم.همچنین دهکده ساحلی چاچاچا هم قسمت 6 رهاشد
یه سریال مثل سقوط بر روی تو یا نسل خورشید یا اقای ملکه میخوامممم:(
بگذریم.....
از اقدامات دیگه ای که داشتم برداشتن ترم تابستونی بودیکی نیست بگه نونت کمه آبت کمه چته دخترررربنده درحال حاضر هفته ای 8 ساعت کلاس ادبیات عمومی دارم که سه واحد هست و شهریور هم امتحانشه
ارایه ام دارم تازهخدا بخیر کنه انشالله...
در کل بلدم چجوری خودمو به فنا بدم.دشمن نمیخوام
ولی واقعا با کامپیوتر وبلاگ نوشتن رو دوز میدارم
الان هم تصمیم گرفتم بنفش بنویسم
امشب باید بشینم برنامه ریزی کنم برای یه سری کارا دیگه استراحت بسه واقعا:/
میام و مینویسم باز از تابستون و کارایی که میکنم
فعلا خدانگهداررررر
دیدگاهها (۳)
لوسی جان
۲۷ تیر ۰۳ ، ۲۰:۵۰
بنفش نوشتنت رو دوست داشتم....(:
پاسخ:
۲۷ تیر ۰۳، ۲۱:۰۶
ناشناس
۲۷ تیر ۰۳ ، ۲۲:۱۰
واقعا هیچ درکی ندارم که چرا واسه امتحانات اینقد سختی میکشن اکثرا. :/
پاسخ:
۲۸ تیر ۰۳، ۱۴:۰۵
لوسی جان
۲۸ تیر ۰۳ ، ۲۱:۳۴
این جالب بود که تصمیم گرفتی اونکارو بکنی و فقط همون ی خط کردی،
بعدش سیاه نوشتی ولی اونو همچنان بنفش گذاشتی بمونه
پاسخ:
۲۸ تیر ۰۳، ۲۲:۳۶