🌸🌸🌸

الان داشتم تحقیقمو انجام میدادم که دلم خواست بیام و اینجا بنویسم.

داشتم فکر میکردم که راستی راستی قراره برم ترم پنج:)و چقد زمان زود میگذره....کجاست اون ترم یکی که تازه رفته بود دانشگاه و از در و دیوار عکس میگرفت(هنوزم میگیرم 😂)ترم یکی که انقد سرش به کار خودش بود که اصلا توی یه فضای دیگه زندگی میکرد...فکر میکرد همه مثل خودش رو بازی میکنن...خودش تا صحبت از کسی میشد شروع میکرد خوبی هاشو میگفت و یه ذره از کسی بد نمیگفت اما پشت سر همین آدم ساده چه ها که نگفته بودن...تازه گفته بودن من خیلی با سیاستم😂سیاست مدار کی بودم من😌😂

بگذریم...خوابگاه منو خیلی بزرگ کرد.خیلی چیزها یادم داد.الانم من همون آدمم...ساده...بازم خوبی هاشونو میگم....بازم کمک میکنم بهشون....احترام میذارم...لبخند میزنم اما پشت این لبخند میدونم که توی دلشون چیه...میدونم که همه قرار نیست مثل من ساده باشن و میدونم که چه چیزهایی پشتم گفتن...ولی لبخند میزنم و به روی خودم نمیارم‌...سخته....برای منی که خودم صاف و صادقم فر و کاظم بودن دیگران😂🧚‍♀️سخته....ولی چه میشه کرد.

از خودم تعریف نمیکنم اما اصلا فکر نمیکردم کسایی توی این سن و سال انقد دلشون سیاه باشه:))

اره همین...برم سراغ کارم🦥