🌸🌸🌸
امتحانات ترم دو هم تموم شد و ب همراه بچه ها از طرف دانشکده و طی یه اردو رفتیم مشهد.اولین بارم بود ک بدون خانواده مسافرت میرم و دومین باری که مشهد میرم. مسیر طولانی حدود ۲۰ ساعتی رو طی کردیم.توی خوابگاه علوم پزشکی مشهد اسکان شدیم.از چندتا شهر هم اومده بودن بچه ها.بچه های یزد لهجه ی بامزه ای داشتن واقعا:))
طی این سفر ک از بیست و هشتم تیرماه ماه شروع شد تا دوم مرداد ماه چندباری زیارت رفتیم و بازار رو گشتیم و سوغاتی خریدیم،اردوگاه تفریحی طرقبه هم رفتیم و واقعا اون شب رو هیچ وقت فراموش نمیکنم.تیراندازی رفتیم و از اون بپر بپرها😂فکر کنم ترامبولینه اسمش که واقعا خوب بود:)) رفتیم و دوچرخه بازیه خانم ف که کم مونده بود به فنا بریم😂و اهنگ هایی که براش میخوندم😂
هیچ وقت یادم نمیره شده بودم مسئول بچه های اتاق و مجبورم کردن بخاطر چیپس و تخمه زنگ بزنم مسئولمون😂😂😂
یا اون موقعی که داشتیم راه میرفتیم و من ادای گوینده هارو درمیاوردم که با سر رفتم تو داربست ها😂
ی روز هم اومدن باهامون مصاحبه کردن که درجواب هرسوالی فقط میخندیدم😂😂
بعد از خرید روز اخر سه تایی نشستیم کنار خیابون و یخ در بهشت خوردیم:))
و واقعا وابسته این شهر شدیم توی چند روز،دلمون نمی خواست برگردیم😂🤦♀️
تیر اخر هم وقتی بهمون خورد که روز اخر خواستیم برای باز آخر بریم حرم و نماز بخونیم.نماز رو که شروع کردیم یه دفعه چندنفر باهم گفتن خانوووم ها قبله اونوریه😑😂
و ما فقط چادرامونو رو صورتمون اوردیم و میخندیدیم😂😂😂
دل یه ملت شاد شد😂😂
خلاصه درنهایت برگشتیم و سفرمون هم تموم شد:))
دیدگاهها
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.