روز پرستار❤
🌸🌸🌸
چون درس دارم نمیشه طولانی نوشت اما دلم خواست یه پست به مناسبت روز پرستار داشته باشم توی وبلاگم😍
آدمی به دمی!
🌸🌸🌸
چند روزیه که حقیقیتا وقت نکردم سر به وبلاگم بزنم ولی خب الان هم وقتش هست و هم حس و حال نوشتن!
این روزهایی که گذشت کلی اتفاق افتاد.هم خوب هم بد.اتفاقای خوب خوشحالم میکنن و امیدوارم همون طور که ظاهرا خیر هستن باطنشونم خیر باشه و اتفاقای بد هم یه حکمتی پشتشون.
چه خبر؟:)
🌸🌸🌸
سرکلاس اپیدمیولوژی نشستم و هوا هم بارونیه.این هفته خیلی هفته ی شلوغی بود.رسما رفتیم اورژانس بیمارستان.تا حالا از بیمار واقعی رگ نگرفته بودم!ولی خب گرفتم:))
که چی!
🌸🌸🌸
این همه میدویم تو این زندگی!
تهش که چی؟
این همه تقلا
این همه تلاش
این همه کار
که آخرش چی بشه؟
هوم؟
دلم تنگه پرتقال من:))!!
🌸🌸🌸
وقت نمیکنم طولانی بنویسم.البته کلمه ای هم نمیتونه توصیفش کنه.
اما تا حالا این حجم از دلتنگی توی قلبم نبوده:)درحدی که انگار نفس هام سخت میرن و میان!خودم رو با دانشگاه و بیمارستان و درس و ...سرگرم میکنم ولی باید حالا حالا این حال رو تحمل کنم!
خوشا اون لحظه ای که دوباره ببینمت چشم سبز قشنگم.
آخرین روز مهرماه
🌸🌸🌸
امروز اخرین روز مهرماه بود و واقعا پرکار برای من:)
صبح که رفتیم بیمارستان به بچه های گروهمون گفتم من امروز لیدر میشم به دلم افتاده😂
و بعله:)استاد اومد و گفت با من بیا امروز لیدری:))