چه میکنیم؟؟!

🌸🌸🌸

موقعیت:

طبق اقدامی ناگهانی برنامه اینستا رو از گوشیم پاک کردم 😐😂

احساس کردم هم وقتمو میگیره هم باعث به فنا رفتن اینترنتم میشه هم چیزی ازش یاد نمیگیرم هم احساس عقب بودن از زندگی به ظاهر رنگی رنگی مردم بهم میداد😐😂هم احساس کندی ذهنی میکردم 🤣🤣!

همچنین اینجانب در فرجه های امتحانات به سر میبره و به زور داره درس میخونه😭😂

خدایا کمکم کن این ترم نیفتم😐

و اینکه باز هم دوری...

و خب میگذره!

الانم برم یکمی قلب و عروق بخونم ببینم چه کار باید کنم 😭😂

خیلی دلم میخواد بنویسم و خب با حذف اینستا احتمالا بیشتر شه نوشتنم .

همین!

 

۰ ۰ ۰ دیدگاه

برای تو که عزیز منی:)

برای تو که عزیز منی:)

🌸🌸🌸

برای تو مینویسم،فقط برای تو.

در آغازین روزهای آذرماه؛به تو فکر میکنم،فقط به تو.

به تو فکر میکنم و مینویسم.

ادامه مطلب
۱ ۰ ۰ دیدگاه

روز پرستار❤

🌸🌸🌸

چون درس دارم نمیشه طولانی نوشت اما دلم خواست یه پست به مناسبت روز پرستار داشته باشم توی وبلاگم😍

ادامه مطلب
۱ ۰ ۱ دیدگاه

آدمی به دمی!

آدمی به دمی!

🌸🌸🌸

چند روزیه که حقیقیتا وقت نکردم سر به وبلاگم بزنم ولی خب الان هم وقتش هست و هم حس و حال نوشتن!

این روزهایی که گذشت کلی اتفاق افتاد.هم خوب هم بد.اتفاقای خوب خوشحالم میکنن و امیدوارم همون طور که ظاهرا خیر هستن باطنشونم خیر باشه و اتفاقای بد هم یه حکمتی پشتشون.

ادامه مطلب
۰ ۰ ۰ دیدگاه

چه خبر؟:)

چه خبر؟:)

🌸🌸🌸

سرکلاس اپیدمیولوژی نشستم و هوا هم بارونیه.این هفته خیلی هفته ی شلوغی بود.رسما رفتیم اورژانس بیمارستان.تا حالا از بیمار واقعی رگ نگرفته بودم!ولی خب گرفتم:))

ادامه مطلب
۰ ۰ ۰ دیدگاه

که چی!

🌸🌸🌸

این همه میدویم تو این زندگی!

تهش که چی؟

این همه تقلا

این همه تلاش

این همه کار

که آخرش چی بشه؟

هوم؟

۰ ۰ ۰ دیدگاه

دلم تنگه پرتقال من:))!!

🌸🌸🌸

وقت نمیکنم طولانی بنویسم.البته کلمه ای هم نمیتونه توصیفش کنه.

اما تا حالا این حجم از دلتنگی توی قلبم نبوده:)درحدی که انگار نفس هام سخت میرن و میان!خودم رو با دانشگاه و بیمارستان و درس و ...سرگرم میکنم ولی باید حالا حالا این حال رو تحمل کنم!

 

خوشا اون لحظه ای که دوباره ببینمت چشم سبز قشنگم.

۰ ۰ ۱ دیدگاه

آخرین روز مهرماه

🌸🌸🌸

امروز اخرین روز مهرماه بود و واقعا پرکار برای من:)

صبح که رفتیم بیمارستان به بچه های گروهمون گفتم من امروز لیدر میشم به دلم افتاده😂

و بعله:)استاد اومد و گفت با من بیا امروز لیدری:))

ادامه مطلب
۲ ۰ ۰ دیدگاه

این روزها...

🌸🌸🌸

خب...

از پس روزهای سخت و طولانی سلاممم:))

خیلی وقته ننوشتم و واقعا نمیدونم از کجا شروع کنم.پس هرچی به ذهنم بیاد رو میخوام بنویسم‌.

این روزها صبح ها درگیر بیمارستان و کارآموزی ام و بعدش تا عصر درگیر کلاس های دانشکده!شب هام درس خوندن و فیلم دیدن و کارهای دیگه و واقعا وقت نکردم که بنویسم:(

ادامه مطلب
۰ ۰ ۲ دیدگاه

بدون عنوان

🌸🌸🌸

حقیقتا خودمو کنترل نکنم خون بعضی استادا میفته گردنم😑

۳ ۰ ۰ دیدگاه