
الان...
🌸🌸🌸
این لحظه دلم خواست بیام و بنویسم.
نمیدونم از چی...اما مینویسم.
این روزها یکم ذهنم آشفته است.
خیلی چیز ها هستن که باید تغییرشون بدم و همه شونم به زمان نیاز دارن.
خیلی ایده تو ذهنم دارم فقط نمیدونم چجوری شروع کنم.

گلدوزی به وقت امتحان 😂
🌸🌸🌸
موقع درس خوندن هرکاری میکنم جز درس خوندن😂
اولین گلدوزی زندگی خانم میم در فرجه امتحانات😂😂😂
چه میکنیم؟؟!
🌸🌸🌸
موقعیت:
طبق اقدامی ناگهانی برنامه اینستا رو از گوشیم پاک کردم 😐😂
احساس کردم هم وقتمو میگیره هم باعث به فنا رفتن اینترنتم میشه هم چیزی ازش یاد نمیگیرم هم احساس عقب بودن از زندگی به ظاهر رنگی رنگی مردم بهم میداد😐😂هم احساس کندی ذهنی میکردم 🤣🤣!
همچنین اینجانب در فرجه های امتحانات به سر میبره و به زور داره درس میخونه😭😂
خدایا کمکم کن این ترم نیفتم😐
و اینکه باز هم دوری...
و خب میگذره!
الانم برم یکمی قلب و عروق بخونم ببینم چه کار باید کنم 😭😂
خیلی دلم میخواد بنویسم و خب با حذف اینستا احتمالا بیشتر شه نوشتنم .
همین!

برای تو که عزیز منی:)
🌸🌸🌸
برای تو مینویسم،فقط برای تو.
در آغازین روزهای آذرماه؛به تو فکر میکنم،فقط به تو.
به تو فکر میکنم و مینویسم.
روز پرستار❤
🌸🌸🌸
چون درس دارم نمیشه طولانی نوشت اما دلم خواست یه پست به مناسبت روز پرستار داشته باشم توی وبلاگم😍

آدمی به دمی!
🌸🌸🌸
چند روزیه که حقیقیتا وقت نکردم سر به وبلاگم بزنم ولی خب الان هم وقتش هست و هم حس و حال نوشتن!
این روزهایی که گذشت کلی اتفاق افتاد.هم خوب هم بد.اتفاقای خوب خوشحالم میکنن و امیدوارم همون طور که ظاهرا خیر هستن باطنشونم خیر باشه و اتفاقای بد هم یه حکمتی پشتشون.

چه خبر؟:)
🌸🌸🌸
سرکلاس اپیدمیولوژی نشستم و هوا هم بارونیه.این هفته خیلی هفته ی شلوغی بود.رسما رفتیم اورژانس بیمارستان.تا حالا از بیمار واقعی رگ نگرفته بودم!ولی خب گرفتم:))
که چی!
🌸🌸🌸
این همه میدویم تو این زندگی!
تهش که چی؟
این همه تقلا
این همه تلاش
این همه کار
که آخرش چی بشه؟
هوم؟
دلم تنگه پرتقال من:))!!
🌸🌸🌸
وقت نمیکنم طولانی بنویسم.البته کلمه ای هم نمیتونه توصیفش کنه.
اما تا حالا این حجم از دلتنگی توی قلبم نبوده:)درحدی که انگار نفس هام سخت میرن و میان!خودم رو با دانشگاه و بیمارستان و درس و ...سرگرم میکنم ولی باید حالا حالا این حال رو تحمل کنم!
خوشا اون لحظه ای که دوباره ببینمت چشم سبز قشنگم.
آخرین روز مهرماه
🌸🌸🌸
امروز اخرین روز مهرماه بود و واقعا پرکار برای من:)
صبح که رفتیم بیمارستان به بچه های گروهمون گفتم من امروز لیدر میشم به دلم افتاده😂
و بعله:)استاد اومد و گفت با من بیا امروز لیدری:))