بهار و تابستان چهارصدو دو(۳)

🌸🌸🌸

بعد از سفر دانشجویی آقای میم توی شهر ما یه مدت توی بیمارستان برای کاراموزی باید میومد و ما تقریبا از اواسط مرداد تا اواسط شهریور میتونستیم همو ببینیم.

ادامه مطلب
۳ ۰ ۱ دیدگاه

بهار و تابستان چهارصدو دو(۲)|سفر دانشجویی

بهار و تابستان چهارصدو دو(۲)|سفر دانشجویی

🌸🌸🌸

امتحانات ترم دو هم تموم شد و ب همراه بچه ها از طرف دانشکده و طی یه اردو رفتیم مشهد.اولین بارم بود ک بدون خانواده مسافرت میرم و دومین باری که مشهد میرم. مسیر طولانی حدود ۲۰ ساعتی رو طی کردیم.توی خوابگاه علوم پزشکی مشهد اسکان شدیم.

ادامه مطلب
۳ ۰ ۰ دیدگاه

بهار و تابستان چهارصدو دو(۱)

🌸🌸🌸

"فروردین ماه امسال تقریبا مثل سال های قبل زندگیم بود.بعد از تعطیلات سال نو که بخاطر جا به جایی خوابگاه یکمی طولانی تر شد برگشتم به فضای دانشگاه.اردیبهشت ماه بود که داشتیم با خوابگاه جدید و مشکلات ریز و درشتش و میان ترم هایی که تند تند برگزار میشدن سر و کله میزدیم که یه قصه ی جدید توی زندگیم شروع شد:)

ادامه مطلب
۳ ۰ ۰ دیدگاه

شروع؟!

🌸🌸🌸

خیلی وقت بود که میخواستم وبلاگی داشته باشم و مستمر بنویسم اما هر بار وبلاگی که درست میکردم رو پاک میکردم یا بعد چندتا پست رهاش میکردم.این سری اما ب بهانه نزدیک شدن به شیش ماه دوم سال تصمیم گرفتم نوشتن رو جدی شروع کنم.

ادامه مطلب
۴ ۰ ۰ دیدگاه